۱۴ بهمن ۱۳۹۵

دولت و سکولاریسم


دولت و سکولاریسم

پنج قرن فراز و نشیب های سیاسی و اجتماعی در ایران هیچگاه ملایان را از این قصد باز نداشت که آنها از تصاحب قدرت دولتی چشم پوشی کنند. آنها برای رسیدن به این آروزی دشوار خود نیازمند آزادی عمل و تبلیغات گسترده بودند. گستردگی نفوذ معنوی دین در بین مردم و برسمیت شناخته شدن اسلام شیعه توسط قانون اساسی رژیم گذشته بعنوان دین رسمی کشور این امکان را به مراجع دین در کشور داد که در راستای برپایی  «مدینه فاضله » خود فعالیتهای آزادانه تا حدودی قانونی داشته باشند. فرصتی که حتی در مترقی ترین دمکراسی های غربی مرسوم نیست

کوروش اعتمادی   ۲۱ فوریه ۲۰۰۹


****

این روندِ اجتناب ناپذیری بود که اعتراضات مردم در بین سالهای ۵۶ تا مقطع بهمن ۵۷ با تأثرپذیری ازتبلیغات گسترده مذهبیون به نیروی انهدام گری تبدیل شوند که مراجع دین با همیاری لایه هایی از تحصیلکرده ها، روشنفکران و برخی از نهادهای سیاسی در خارج  و داخل کشور راهبری آن را بعهده گیرند.

گاه نیز خطر برسر کار آمدن یک حکومت توتالیتر مذهبی از خلال این اعترضات گوشزد میشد آنهم به دلایل مشخصی؛ بی هدفی و درهم ریختگی جامعه سیاسی غیر دینی که حال کاملا ً تبدیل به چرخ پنجم ماشین انقلاب روحانیون شده بود و متشکل بودن بیشتر مذهبیون پس از سالها ارتباط گیری تنگاتنگ با یکدیگر از طریق مساجد و تکایا. روشن بود در آن غوغای اجتماعی تنها روحانیون شیعه برهبری آیت الله خمینی خواستهای سیاسی خود را پیش خواهند برد. اینکه ادعا میشود این انقلاب در ابتداء اهداف و مفهوم دیگری داشت و بناگهان در بین راه توسط روحانیون ربوده شده استدلالی غیر منطقی است. طرح موضع بدین شکل صرفاً توجیه ساده اندیشی است که درک واقع بینانه ای از روند تحولات سیاسی و اجتماعی آنروز ایران را نداشت. صادقانه بپذیریم اکثریت قریب باتفاق جامعهء سیاسی آنروز دنباله رو خمینی بود و فاقد توانمندیها و اندیشه سیاسی مستقل برای آینده ایران بود. همه فقط یک دشمنی کور با شخص شاه داشتند و تلاش میشد که هر چه سریعتر شرایط سقوط او را فراهم آورند. اینکه پس از او در ایران چه رخ خواهد داد و یا اساساً چه نظام سیاسی با چه محتوی جانشین نظام سلطنتی در ایران خواهد شد سخنی در میان نبود. اگر چه رهبران مذهبی هم درهمان آغاز چندان به قدرت خود و سقوط فوری رژیم سلطنتی باور نداشتند. بیاد میاورم در جایی از خاطرات دکتر ابراهیم یزدی خواندم که عنوان میکند پس از آنکه صدام حسین آیت الله خمینی را از عراق اخراج کرد واو قصد داشت خمینی را از اردن به کشور دیگری منتقل کند متوجه میشود آیت الله از اعتراضات مردم در ایران کاملا ً بی اطلاع است. حتی یکبار دکتر یزدی با ابراز تعجب خمینی روبرو میشود وقتیکه به او میگوید مردم در اعتراضات خیابانی عکس های او را در تظاهرات برسردست حمل میکنند. دکتر یزدی در بخشی از خاطرات خود در آن روز اشاره میکند که در آن لحظات انتظار دریافتم خمینی پیش از هر چیز نگران اقامت در کشوری است که گوشت ذبح اسلامی در آنجا یافت شود و اینکه در آن روزهای سرنوشت ساز چه بر سر مملکت خواهد آمد چندان برای او مهّم نبود. بهر رو شخصیتی سیاسی و دینی با ویژگی های خمینی رهبرانقلابی شد تا نان را به تساوی و آب و برق را مجانی در بین مردم تقسیم کند. او همان کسی بود که قرار بود بیاید، شکل کسی نبود ولی برگزیده نسلی از جامعه شهروندی و روشنفکری بود که بعدها چیزی جز خواری و ویرانگری برای ایران و ملت ایران با خود به سوغات نیاورد.

انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷ برای ملایان به بار نشست. آنها از اعماق تاریک جامعه به اریکه قدرت پرتاب شدند. جوانان مذهبی که در دهه ۵۰ در تکایا و مساجد محلات خود جمع میشدند تا در شبهای عزا دسته های سینه زنی براه بیاندازند بناگهان مأموریت مییابند در کمیته های انقلاب گرد هم آیند تا هسته های نخستین ارتش اسلامی را که خمینی نوید آنرا به «مستعضفین » داده بود سامان ببخشند. روشن بود این روند بسرعت شکل گیرد چرا که در سالها پیش از انقلاب اسلامی بسیاری از مراکزدینی تحت پوشش هئیت های عزاداری در پهنه کشور بشدت فعال بودند و این مراکز طی همه ی دوران موجودیت خود موفق شده بودند از طریق برگزاری آیین های مذهبی و سوگواری توده های وسیعی از جوانان را متشکل و جذب کنند. تصور نمیشد این جوانان به این سرعت همدیگر را بیابند و آروزی خمینی را که تشکیل ارتش اسلامی یک میلیونی بود یکشبه تحقق ببخشند.

گفته میشود تشکیل هئیت های عزاداری در اقصی نقاط کشور طرح خود خمینی بود تا در کنار بسیج مردم توسط مساجد، جوانان کم سن وسال بتوانند در سطح محلات و شهرهای کشور متشکل شوند. این مراکز بالاخره در ماههای نزدیک به انقلاب به فرمان آیت الله خمینی با یکدیگر ائتلاف کردند که از خلال آن نهاد سیاسی بنام «هئیت های مؤتلفه » شکل میگیرد که بعدها هسته رهبری آن به  «فدائیان اسلام» سپرده میشود که امروز در ساختار حکومت جمهوری اسلامی از قدرت سیاسی و اقتصادی بالایی برخوردار میباشند. بهررو همانطور که مشاهده کردیم از همان آغاز تشکیل یک حکومت اسلامی از سوی مذهبیون تلاشی بود آگاهانه و برنامه ریزی شده که سرانجام آنها در مقطع بهمن ۵۷ موفق میشوند این رویای خود را متحقق سازند، تأسیس یک جمهوری اسلامی.

لازم است در اینجا اشاره کنم نفوذ مذهبیون تا پیش از بهمن ۵۷ تنها محدود به فعالیت در مراکز دینی از جمله مساجد و تکایا نمیشد بلکه آنها درسطوح بالای سیستم آموزشی کشور این امکان را یافته بودند تا با انتشار و تنظیم کتابهای دینی در مدارس، باورمندی مردم بویژه نسل جوان به اسلام را تقویت کنند. بعبارتی دیگر روحانیت شیعه در همه ی دوران چه در ساختار حکومت و چه در عرصه های زندگی مردم از نفوذ گسترده ای برخوردار بودند. دولتمردان وقت هم به انگیزه های پنهان ملایان که قصد داشتند دین را به یک ابزارسیاسی برای تصاحب قدرت تبدیل کنند بی تفاوت و شاید بخشا ً نسبت به آن ناآگاه بودند. از سویی دیگر میدانیم از زمانیکه نهاد روحانیت شیعه در ایران شکل گرفت ملایان کاملاً در امور مالی خود مستقل بودند و هیچ دستگاه دولتی کنترلی بر درآمدهای هنگفت آنها که بیشتر از طریق خمس و زکات و یا سود مستغلات تولیدی وکشاورزی حاصل میشدند، نداشتند. به کلامی دیگر آنها به حال خود رها شده بودند تا هر آنچه را که اراده میکردند بر سر مردم و کشور بیاورند. در مجموع شرایطی که روحانیت در آن بسر میبردند کاملا ً متناقض با روند عرفی شدن
دولت و جامعه بود.

در یک چنین شرایط مساعد سیاسی روحانیون شیعه بعنوان سرکردگان بزرگترین دین رسمی کشور همیشه مصمم بودند پس از شکست آشوبگریهای خرداد ۴۲ برای یورش دیگر به حکومت وقت راهکار جدیدی بیابند.


در رابطه با رشد و استقرارسکولاریسم در یک جامعه، محقق علوم جامعه شناسی خانم «نیکی کدی»  بسیار بر نقش دخالتگرایانه دولت در محدود کردن فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی نهادهای دینی تأکید میورزد. او در مقاله ای تحت عنوان «سکولاریسم و دولت »  به اهمیت نقش دولت جهت استقرار و پیشرفت سکولاریسم در یک جامعه مطالب بسیار مهمی را مطرح میکند. او در این نوشتار به مسئولیتهای سنگین دولت در پروسه مدرنیزه کردن ساختارهای سیاسی و فرهنگی جامعه، دین و مراکز دینی، قوانین مدنی و حقوقی اشارات بسیار دارد. در همین رابطه او به موضوع کنترل منابع مالی کلیسا ها در آلمان و اسپانیا توسط دولتهای کشورهای مزبور اشاره میکند که از طریق تصویب مالیات بر در آمدهای مالی کلیساها، نهادهای دینی در این دو کشور کاملاً تحت نظارت دولت قرار میگیرند. در همین مقاله خانم  «نیکی کدی» به موضوع کمک های مالی دولت انگلستان به کلیساها و یا سرمایه گذاری دولت انگلستان در بخشهای آموزشی که کلیساها اداره میکنند اشاره میکند که بدین شکل دولت انگلستان امکان مییابد بر آموزشهای دینی در مراکز دین نظارت مستقیمی داشته باشد. یکی دیگر از محققینی که در رابطه با نقش دولت در پیشرفت سکولاریسم کوشش شایان توجه ای را انجام داده است خانم  « الیزابت ازدالگا» است که سالها است بعنوان یک جامعه شناس در مؤسسه خاورشناسی دانشگاه  آنکارا در ترکیه فعالیت میکند. ایشان هم هچون خانم «نیکی کدی» به نقش دولت در رابطه با پیشرفت سکولاریسم در یک کشور تأکید میورزد. خانم «ازدلگا»  در کتابی تحت عنوان «کلام خدا یا خواست مردم»5 مینویسد؛ سکولاریسم در ترکیه با تمامی کمبودهایش تنها از طریق رفرمهای دولتی در دوران سیادت «ترکهای جوان» حاصل شد.  در این دوران  «ترکهای ناسیونالیست » موفق میشوند علاوه بر عرفی کردن دستگاه قضائی، سمبلهای فرهنگی در این کشور را از جمله خط و سبک لباس پوشیدن به سبک غربی را تغییر و مدرن کنند. بر همین اساس خانم «ازدلگا» در رابطه با پیشرفت «مدرنیت » در ترکیه در عصر «کمالیستها » مینویسد؛ «ترکهای جوان» موفق شدن علاوه بر دگرگون ساختن نظام سنتی قضائی در این کشور سیستم حاکمیت اسلامی، یعنی خلیفه گری را هم از میان بردارند. قصد و انگیزه آنها در این راستا تلاش برای مدرنیزه کردن هر چه بیشتر اسلام بود. همچنین در رابطه با پیشرفت رفرم در ترکیه خانم «ازدلگا» عنوان میکند؛ «ترکهای جوان» نیز موفق شدن سیستم تحصیلی و آموزشی در ترکیه را که بیشتر تحت نفوذ روحانیون میبود از بنیاد متحول سازند و به نفوذ و حضور حجت الاسلام ها در مدارس ترکیه پایان ببخشند. در همین رهگذر خانم «ازدلگا» اشاره میکند که دولتمردان جدید ترکیه متوجه شدن برای پیشرفت سیستم آموزشی مدرن ضروری است دولت یک کنترل مستقیم و همه جانبه بر فعالیتهای آموزشی مدارس دینی داشته باشد و دانش آموزان فارغ التحصیل مدارس دینی را وادارد تا در پایان عمر تحصیلی خود متعهد شوند به قوانین عرفی کشور احترام بگذارند و آنها را تأیید کنند. از جمله اقداماتی که دولت جوان ترکیه در آن زمان برای پیشرفت سیستم آموزشی مدرن انجام داد بستن تمامی مؤسسات آموزشی سنتی و مذهبی (مکتب و مدرسه) در سال ۱۹۲۴ بود که بیشتر تحت نظر روحانیون اسلامی اداره میشدند. مدارس جدید پس از بازگشوئی مجدد تحت نظارت وزارت آموزش قرار گرفتند. همزمان با ممنوع شدن فعالیت مدارس دینی نخستین دانشگاه استانبول (دارلفنون ) در سال ۱۹۲۴ تأسیس شد. در سال ۱۹۲۴ بر اساس تصمیم دولت بسیاری از ملایان مدرس از طرف دولت بازنشسته شدند که از جمله نتیجه این رفرم کاهش گسترده تعداد دانش آموزان مدارس دینی بود. در سال ۱۹۳۳ یک مدل ازمدرسه دینی از طرف دولت ترکیه تأسیس میشود که به مسئولین دولتی این امکان را میدهد که بر محتوی مطالب تدریسی در این مدارس نظارت مستقیم داشته باشند. در ۱۹۴۹ دستگاه روحانیت در ترکیه متعجب از اقدام جدید دولت ترکیه میشود زمانیکه ملایان تحت ضوابطی مجددا ً بکار فراخوانده میشوند. در سال ۱۹۴۹ وزیر آموزش و پرورش وقت ترکیه آقای «بنگوگلو»  اعلام میکند؛ دیگر مدارس دینی در ترکیه جوان از نوع مکتب خانه های قدیمی نیست. او در خطاب به مدرسین حوزه های دینی اعلام میکند؛ آموزش های شما یک بخش از سیستم آموزشی عرفی در کشور است و کاملا ً زیر نظر دولت اداره میشوند. این اقدام بدین معنا بود همه ی سطوح آموزشهای دینی در کشور میبایست زیر نظر مسئولین آموزشی دولت اداره شوند. آقای «بنگوگل» همچنین تأکید میورزد سیستم آموزشی کشور تنها به آموزش دینی اجازه فعالیت میدهد که روح و پرنسیپ های سکولاریسم و عرفیگری در جمهوری جوان ترکیه را تأیید و تبلیغ کند. پس از اینکه در سال ۱۹۵۰ یک گروه از مدرسین فارغ التحصیل مراکز دینی فعالیتهای خود را آغاز کردند به دولت وقت ترکیه تعهد سپردن هیچگاه تحت هیچ شرایطی نسبت به قوانین عرفی حاکم در جامعه معترض و منتقد نباشند.

خانم «ازدلگا » اشاره میکند که «ترکهای جوان» نه تنها به انجام این رفرمها برای ساختن یک ترکیه سکولار بسنده نکردن بلکه آنها با نوشتن وتنظیم یک قانون اساسی سکولار همه ی آحاد جامعه را اعم از مذهبیون و غیر مذهبیون را واداشتن تا برای پیشرفت سکولاریسم در ترکیه به این قانون اساسی موجود احترام بگذارند و به آن وفادار باشند. خانم «ازدلگا » در ادامه تحقیق خود اشاره میکند که حدود ۹۰ سال پیش «کمال آتاتورک» رهبر «ترکهای جوان» کاملا ً متقاعد شده بود برای ساختن یک جامعه سکولار در ترکیه میبایست حوزهِ دین را بطور همه جانبه از حوزه دولت و حکومت جدا کرد. بر همین اساس خانم «ازدلگا » در تحقیق خود اشاره میکند هیچگاه آتاتورک باور نداشت پیشرفت سکولاریسم با  «خواست خدا» و یا  «کلام خدا » میتواند وجه اشتراکی بیابد. خانم «ازدلگا » همچنین اشاره میکند؛ پیش در آمد پیشرفت سکولاریسم، یعنی اصل جدائی دین از دولت، استقرار دمکراسی در جامعه است که هر زمان روشنفکران و جامعه شهروندی بتوانند بنیادهای دین  را مورد نقد و انتقاد قرار دهند.                                            


منابع:
Nikki, R. K (1997). Secularism and the State: Towards Clarity and Global Comparison, New left Neview, London. S 22-25

Özdalga, E (1996). Islam i turkisk politik, KalmarSund tryck, Kalmar

Özdalga, E (1987). Guds ord eller folkets vilja om historiska och sociala villkor för demokrati i Turkiet, Universitetsförlaget Dialogos AB, Lund


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر