۲۲ فروردین ۱۳۹۷

سکُولاریزاسیون (4)



سکولاریسم در غرب
در کشورهای غیر غربی که در آنها مدرنیزه شدن و سکولاریزاسیون قابل دفاع هستند، اغلب توسط دولت و جنبش های ناسیونالیستی مورد حمایت قرار میگیرند. در چنین شرایطی سکولاریسم مورد حمایت دولت و ملی گرایان، قدرتمندتر و سریعتر از سکولاریسم روشنفکران تجربه میشوند. در غرب اگر چه سکولاریسم فکری و اجتماعی بیشتر از آنچه که در جاهای دیگر تجربه شده اند مهم ترند، اما سکولاریزاسیون حمایت شده توسط دولت بسیار با اهمیت تر از آن است که معمولاً در آثار تئوریک به رسمیت شناخته شده اند.

کوروش اعتمادی
12 آپریل 2018



****

تمرکز بر سکولاریسم و حکومتهای ناسیونالیستی مرکزگرا در کشورهای غیر غربی، این سئوال را مطرح میکنند که آیا چیزی در این کشورها همانند کشورهای غربی یافت میشوند. تقریباً در تمام کشورهایی که سکولاریسم را در درجه های مختلف تجربه کرده اند، سه حوزه در رابطه با سکولاریسم و سکولاریزاسیون، پیشتر مورد توجه هستند که عبارتند از: روشنفکران، جامعه و دولت. در کشورهای غیر غربی که در آنها مدرنیزه شدن و سکولاریزاسیون قابل دفاع هستند، اغلب توسط دولت و جنبش های ناسیونالیستی مورد حمایت قرار میگیرند. در چنین شرایطی سکولاریسم مورد حمایت دولت و ملی گرایان، قدرتمندتر و سریعتر از سکولاریسم روشنفکران تجربه میشوند. در غرب اگر چه سکولاریسم فکری و اجتماعی بیشتر از آنچه که در جاهای دیگر تجربه شده اند مهم ترند، اما سکولاریزاسیون حمایت شده توسط دولت بسیار با اهمیت تر از آن است که معمولاً در آثار تئوریک به رسمیت شناخته شده اند.

از این رو شکیبایی Mil یا حمله ولتر و دیگر شخصیت های عصر روشنگری به کلیسا و دین سازمانیافته، میتوانند به همان اندازهِ اقداماتِ «هنری هشتم» (Henry VIII) ارزیابی شوند که صومعه ها را تصرف کرد و کنترل کامل بر کلیساها را افزایش داد. و قطعاً نتایج این فعالیتها منجر به انقلاب فرانسه، جمهوری جدید آمریکا و دولت های فزایندهِ سکولار اروپایی شدند. این اقدامات دولتی شامل شکیبایی در مقابلِ رهایی یهودیان و کاتولیک ها در کشورهای پروتستان و یا بر عکس آن میبودند، که همانند کاهش امتیازات دین اکثریت ارزیابی میشدند که همگی برخوردار از حمایت عناصر قدرتمندی بودند که اغلب سیاسی و توسط دولت مرکزی سازمانیابی میشدند.

دولتهایی که بسرعت در حال رشد هستند و میخواهند کنترل خود را بر همهء کسانی که در مرزهای آنها زندگی میکنند گسترش دهند، دلایلی برای سکولاریزه کردن جامعه دارند؛ از جمله تضمین برابری برای همهء ادیان و ایجاد ایدئولوژی و نمادهای ملی غیر دینی. سازمانهای کمتر متمرکز یافته قدیمی و غیر قانونی دینی میتوانند مورد بی توجهی، یا آزار و اذیت و یا مجازاتهای واحدهای خودمختار قرار گیرند. با این وجود در کشورهای پیشرفته تر با رشد اقتصادی و بازارهای و فرهنگهای ملی رو به گسترش، دولتها دلسوزانه و با جدیت قابل قبول میخواهند دولت و جامعه را بطور فزاینده ای با یکدیگر متحد سازند، آنهم با تدوین قوانین چاره ساز که اساساً برای همهء گروههای مختلف یکسان باشند.

علاوه بر این، دولت های مدرن و رهبرانشان خواستار وفاداری شهروندان به دولت و ملت میباشند و به ایدولوژیهایی کمک میکنند که بر وفاداریشان به دولت و ملت تأکید بیشتری دارند تا به کلیسا. بنظر میرسد ملی گرایی، بخش جایگزینی مدرنیت بجای دین است و به همین ترتیب باید نقش دین در زندگی، اندیشه و حکومت کاهش یابد. در قرن هفدهم یا هجدهم، منازعات دینی، چه در جنگهای مذهبی در اروپا و یا چه در آزار و اذیت در مستعمرات ایالات متحده آمریکا، بعنوان نزاعهای خونین، ناسازگار و مخالف وحدت ملی، فرصتی را به دولتها داد تا امکانات مناسبی را برای همهء گروه های مذهبی بوجود آورند. دولت های مدرن تمایل دارند ملی گرایی را تشویق کنند بدون توجه به این که این روند در بین عموم مردم یا روشنفکران چقدر قدرتمند میتواند باشد. دو گروه از دانشمندان تمایل دارند بر ملی گرایی بیشتر از سکولاریسم یا حتی هویت ملی ضعیف شده تأکید شود. ناسیونالیسم و هویت ملی نشان داده اند که ضعیف تر در بین عموم مردم ظهور میکنند، تا بطور کامل در بین دانشمندان بصورت یک پیش فرض فکری. معمولا بیشتر هویت های ملی و ایدئولوژی های ملی گرایانه در تأثیرات خود سکولار هستند، به جز زمانی که در لهستان و ایرلند کلیسا به جنبش ملی گرایانه پیوست. علاوه بر این، شکیبایی دینی که اکثر دولتهای مدرن از آن حمایت میکنند، به تضعیف اعتقاد گره خورده است، زیرا یک باورمند واقعی همچنان معتقد است پیروان آموزه های دروغ هم میبایست از آزادی های اجتماعی برخوردار باشند.

بطور معمول – اگر چه ساده نیست – ممکن است بتوانیم در خصوص دولت هایی که بیخدایی را تبلیغ میکنند و گام های رادیکال در مقابل دین برمیدارند، جهت تحقق بخشیدن به وفاداری دینمداران به محتوای منطق آنها، مطالبی را بیابیم. در مقابل، حکومت های قدرتمند با داشتن مقرارت دینی، برای اینکه توده های مردم را بصورت فله ای نظم یافته در کنترل خود داشته باشند تأکید میورزند که توده های مردم میبایست دینمدار باشند. از این رو دولت های غربی به ندرت تمام مسیر برای ترویج بیخدایی و همانند آنرا طی میکنند.
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر